امروز صبح بعد از شاید بیست و اندی سال، دوباره برخورد کردم به ماجرای رابعه بنت کعب . و ماجرای عشقی که جسته گریخته از زبان مرسده اون سالها شنیده بودم رو اینبار کامل خوندم . ماجرای این عاشقانه ی خونین رو . البته که بغض کردم . و البته که باز از خودم پرسیدم که چرا باید راه عشق اینقدر ناهموار باشه و البته که خود رابعه جایی که بکتاش بابت تن ندادن به عشقبازی ازش شاکی شده گفته که " از این راز آگاه نیستی" . ماجرای ,البته منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

جکستان رازیانه زاهدان چت،زابل چت،زاهدان چت اصلی،زابلی چت،زابل گپ،لوسی چت،ماندیروچت سایت فان سیتی فلزیاب افشار3 وکالت پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان